علـــــم ، خاطره ، فرهنــــگ

وبلاگی درباره تجربیات بنده

علـــــم ، خاطره ، فرهنــــگ

وبلاگی درباره تجربیات بنده

آخرین مطالب

  • ۰۳ فروردين ۹۵ ، ۱۰:۰۳ جرس

پیوندهای روزانه


سیده فاطمه حسینی بیانه ای در دفاع از هجمه ای که این روز ها علیه او و خانواده اش به راه افتاده صادر کرده. در قسمتی از این بیانیه میخوانیم :


مردم شریف ایران
مقارن با شب های پرمنزلت قدر که همگان، معبودشان را صدا می زدند و با خدای متعال خویش راز و نیاز می کردند،شایعه سازان با ساختن و بافتن اوهام ذهنی شان، پذیرش دوره دکتری اینجانب را محصول روند فراقانونی دانستند و به ساحت استاد و دانشگاه، منزلگاه علم و دانش بی حرمتی کردند.
من هم همچون بسیاری از فرزندان این مرز بوم، با تلاش فردی و توانایی شخصی افتخار عنوان دانشجویی دانشگاه تهران را کسب کردم و اینک در این جایگاه، به عنوان یک طالب علم و نماینده نسل جوانان اجازه نمی دهم به حریم دانشگاه بی حرمتی شود.
شایعه پردازان که همانا قرابت فکری و امتداد سیاسی شان کاملا برای مردم شریف ایران آشکاراست، قصد دارند با این گونه شایعه سازی و موج سواری؛ رسوایی مسکوت گذاشته شده واقعه بورسیه آقا زاده ها را که همگان نسبت به ابعاد آن آگاهی دارند، به اینجانب نسبت دهند، در حالی که مدارک و اسناد آزمون، رتبه علمی و فرایند پذیرش نماینده شما در سازمان سنجش و دانشگاه تهران ثبت و ضبط است و به موقع پاسخ محکمی به یاوه سرائی ها شایعه سازان که طیفی از آنها، بازندگان «حماسه انتخابات هفتم اسفند» می باشند داده خواهد شد.


در این قسمت ایشان معتقدند که روند پذیرششان در دانشگاه کاملا قانونی و بر طبق شایستگی های فردی ایشان بوده . من صد در صد اطمینان دارم که ایشان حقیقت را میگویند و ایشان با کسب رتبه خوبی در دانشگاه تهران قبول شده اند .
اما آیا این تمام ماجراست ؟ آیا سیده فاطمه صفدر حسینی ها که پدرانشان ماهی بیست برابر یک کارگر حقوق میگیرند امکانات و محیط زندگی ، نوع آموزش و صدها فاکتور دیگر که در نحوه تحصیل یک دانش آموز تاثیر دارد با دختر یک کارگر ساده برابر است ؟ 
من مخالف ثروتمندان نیستم اما مخالف دادن آزادی بیش از حد دادن به آنانم . من مخالف نولیبرالیسم هستم که دولت به نفع ثروتمندان از قدرت خود می کاهد و به آنان قدرت می دهد و معلوم است در جامعه ای که قدرت دست ثروتمندان باشد حقوق انسانی کارگران به چه نحوی در می آید . خانوم صفدر حسینی به هیچ وجه به خاطر امکانات بیشتری که دارد مقصر نیست و این دولت است که با خصوصی سازی بیش از حد ، کنار کشیدن دولت به نفع ثروتمندان و حذف مالیات باعث میشود حقوق پایه کارگر 812 هزار تومان باشد و فیش حقوقی آقایان چند ده میلیونی .
نولیبرالیسم عامل تمام بدبختی های کره زمین است . از وضعیت محیط زیست تا اختلاف فاحش طبقاتی اما چه میشود کرد که نظریه جایگزینی برای آن وجود ندارد .
آرش صاد
۱۳ تیر ۹۵ ، ۱۶:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام .
قصد دارم به شما یک تست خودشناسی را معرفی کنم . نام این آزمون ، MBTI هست و یک آزمون خودشناسی معتبر است . بنده خود در این آزمون شرکت کردم و نتایجی که داد بسیار درست بود . 
این آزمون برای انتخاب رشته تحصیلی ، شغل و همسر و یا خودشناسی به طور کلی خیلی مفید است .
برای شرکت در این آزمون می توانید به سایت ایران ذهن مراجعه کنید : http://www.iranzehn.com/ 
تعداد سوالات این آزمون 80 تا می باشد و بعد از پایان آزمون چهار حرف انگلیسی به شما نمایش داده می شود مثل ENTP یا ISPF . این چهار حرف بیان کننده تیپ شخصیتی شما می باشد که هر کدام از حرف ها معنای خاصی می دهند و هر درصدی که برای هر حرف در نظر گرفته می شود نیز مهم است .

اگر حوصله زدن 80 تست را ندارید _ که البته زمان کمی از شما میگیرد _ می توانید به کانال تلگرام 
http://www.telegram.me/mytypebot
مراجعه کنید و با تعداد تست کمتر همین آزمون را بدهید .

پس از مشخص شدن تیپ شخصیتی شما می توانید به سایت : http://www.celebritytypes.com/personality-tests.php مراجعه کنید و با انتخاب تیپ شخصیتی خود، افراد مشهوری که هم تیپ شما هستن را ببینید. چرا این کار مهم است ؟ زیرا شما و آن ها مشکلات یکسانی دارید و در نتیجه از تجربیات آنها برای غلبه بر مشکلاتتان استفاده کنید . البته اگر از تلگرام استفاده کنید خود به خود سلبریتی هایی که با شما در یک تیپ بودند را نشان می دهد .

در نهایت می توانید با کمی جستجو در اینترنت با تیپ شخصیتی خود و نقاط قدرت و ضعفش بیشتر آشنا شوید . اگر انگلیسیتان خوب است از سایت : https://www.16personalities.com/ نیز می توانید استفاده کنید .

آرش صاد
۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

این مطلب مهم از دکتر رضا منصوری استاد فیزیک دانشگاه شریف :  

انسان ایرانی

 فروردین ۱۳۹۵

 
انسان ایرانی متحول می‌شود! این تحول را از جنس گامی در جهت تکامل داروینی می‌بینم. انسان مدرن «جهیده» است به معنی این که «موتانت» است. اما انسان ایرانی هنوز با ساختار ذهنی منجمد شده در قرن‌های ۶ تا ۸ هجری می‌زید و تفکر می‌کند! کافی است به رفتار روزمره یا سیاسی انسان ایرانی و یا مکتوبات فیلسوف ایرانی نگاه کنیم تا این انجماد فکری را ببینیم. این انسان مفاهیم نوین را نمی‌درکد! کلمه‌ی شیر را می‌شنود که بر مفهوم مدرن شیر آب اطلاق می‌شود اما آن را شیر گاو می‌پندارد؛ کلمه‌ی علم را می‌شنود که بر «چیزی» نوین اطلاق می‌شود اما آن را با علم فارابی و نظامیه‌ای اشتباه می‌گیرد؛ کلمه‌ی سکولار را می‌شنود اما آن را با اباحه‌گری اشتباه می‌گیرد. این انسان با فرایند مدرن مفهوم‌سازی بیگانه است! این انسان ناجهیده است!
همین انسان ایرانی اما، پس از سه هزار سال، در سال ۱۳۸۸ با شوکی معنوی روبه‌رو شد، ساختار ذهنی‌اش به هم ریخت، در هم شکست، مفاهیم‌اش نامفهوم شدند تا مفاهیمی نو جایگزین شود! و حالا دارد به سمت درک مدرنیت و الزامات جهان کنونی پیش می‌رود. سال ۱۳۹۵ را من اولین تجلی این جهش ذهنی پس از فروپاشی در تکامل انسان ایرانی می‌بینم. انسان روشنفکر ایرانی هم تازه می‌خواهد متولد بشود، شاید! اما همین انسان ایرانی با شناخت سنت پر ارزشش شاید انسان مدرن نوعی دیگر بیافریند مبتنی بر عشق و نه خشونت؛ مبتنی بر صلح و نه جنگ؛ مبتنی بر گفتگو و نه فحاشی و تخریب؛ مبتنی بر همکاری و همیاری و نه انزوا! خوشاید این انسان ایرانی خوشاید! جای تفکر اما هنوز خالی است! 
انسان ایرانی پس از سه هزار سال هنوز در توهم علاقه به علم است و در توهم اهمیت به تفکر و خرد! همین انسان ایرانی دارد رابطه‌اش را با طبیعت و ماوراء طبیعت از نو تعریف می‌کند. انسان ایرانی مدلی دیگر از مدرنیت ارائه خواهد داد اگر با خرد و تفکر کنار بیاید؛ و اگر بزرگانی انتخاب کند که این انسان ایرانی را، نه مانند سلجوقیان خردگریز و ساسانیان نا آشنا به خرد، اما اقتدارگرا، که مانند دوران طلایی خردگرایی آل‌بویه اداره کنند! نباشد آن‌گونه که مانند دوران ساسانیان فیلسوفانی به ایران هجرت کنند اما بیش از دو سال تحمل جو نابخردانه را نکنند، یا مانند سلجوقیان تفکر را کفر بدانند و ابن‌سیناها را تکفیر بکنند، یا مانند دوران صفویه دوربین نجومی را ببینند و بی‌اعتنا باشند، یا مانند قاجار آن را «اسباب تفرج آسمان فرنگیان» اعلام کنند و «نخواهند برای هوا خرج بکنند»! 
انسان ایرانی تاکنون حاکم می‌شناخت و مردم. حالا دولت می‌شناسد و ملت. ملت در چند سال گذشته خود را نشان داد، وجود خود را اعلام کرد؛ و دولت، نه نظام، هم این وجود ملت را خوشامد گفت. این شروع سر برآوردن ملت و انسان ایرانی نوین است. محمد علی فروغی ۹۸ سال پیش، حدود یک قرن پیش، در حال افسردگی از اوضاع ایران و هنگامی که بعد از چنگ جهانی اول برای احقاق حقوق ایران در مذاکرات صلح ورسای به پاریس رفته بود از نبود «ملت» در ایران می‌نالید! و چه خوب تشخیص داده بود. حالا من شادمانم از این که ملت سر برآورده است. اصلا دیر نیست به موقع است. ما داریم می رویم پس ار سه هزار سال. و پشت سر گذاشتن امپراطوری‌هایی مانند هخامنشیان، ساسانیان، آل‌بویه، سلجوقیان، و صفویه، حالا دولت و ملت داشته باشیم۲. این شروع سر برآوردن انسان نوین ایرانی است. اما تا «جهیده» شدن هنوز راه طولانی در پیش داریم؛ هنوز مانده است تا تکامل ذهنی در ما اتفاق بیفتد و جهیده شویم. هنوز ساختار ذهنی ما از انجماد هشتصد ساله در نیامده است. هنوز خرد مدرن را نمی‌شناسیم. هنوز تکلیف ما با علم و فناوری روشن نیست. هنوز فقط پا جای پای دیگران می‌گذاریم. اما این انسان ایرانی می‌تواند و باید به عشق برگردد و هدف علم و خرد نوین را به عشق و صلح بپیوندد. مدلی دیگر از توسعه در جهان نشان بدهد. ما مستعد این راه‌گشایی هستیم. مدل‌سازی در جهان امروز جز از طریق گفتمان و درک اتفاق نمی‌افتد. پس باید از انزوا به درآییم، برای درک انسان مدرن تهاجم کنیم، نه این که این انسان نوین، و نه این که فرهنگ مرگ و قدرت مخرب، بر ما تهاجم کند! انقلاب ما باید انقلاب سر برآوردن عشق و خرد باشد، متناسب با دوران نوین! شبیه به انقلاب‌های علمی چند سده‌ی گذشته. بصیرت ما باید در شناخت موقعیت تاریخی خودمان باشد نه در تاکید بر گذشته. انسان ساخته شده که تغییر کند! تغییر در  امتداد سنت. نه انقلاب گسسته از سنت! انسانی که می‌شناسیم کمتر از ده هزار سال تاریخ دارد، انسان مدرن کمتر از ۴۰۰ سال تجربه دارد. این تجربه با ارزش است اما مطلق نیست. انسان ۱۰۰ سال بعد یا هزار سال بعد چگونه خواهد بود؟ ما برای این که در ساختن انسان ۱۰۰ یا هزار سال بعد نقش داشته باشیم باید «باشیم»! بودن مترادف است با قدرت حفظ نوع؛ قدرت برای حفظ نوع انسان ایرانی! پس داشتن قدرت، چه نرم و چه سخت، اولویت است. اولویتی که تعریف آن همان قدر نابدیهی است که تعریف انسان ایرانی! برای این بکوشیم. این وظیفه‌ی نسل ما است تا نسل بعدی برای جهش آماده شود.
 
* ویراست اولیه‌ی این متن، که در اسفند ۱۳۹۴ به توصیه‌ی آقای دکتر ناصر فکوهی نوشته شده بود، در ویژه‌نامه‌ی نوروزی سال ۱۳۹۵ انسان‌شناسی چاپ شد.
 
۱. یادداشت‌های روزانه‌ی محمدعلی فروغی از سفر کنفرانس صلح پاریس، دسامبر ۱۹۱۸-اوت ۱۹۲۰، تهران، گنجینه‌ی پژوهشی ایرج افشار، چاپ دوم ۱۳۹۴، ص ۴۶۵: »حاصل آنکه حرف همان است که همیشه می‌گفتم: ایران نه دولت دارد و نه ملت. جماعتی هم که قدرت دارند و کار از دستشان ساخته است مصلحت شخص خود را در این ترتیب حالیه می‌پندارند. باقی هم که خوابند..... ملت ایران باید صدا داشته باشد، افکار داشته باشد، ایران باید ملت داشته باشد.»

آرش صاد
۱۱ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۱۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام و ادب خدمت کاربران گرامی .
امروز که بنده در حال نوشتن این متن هستم 3 انفجار تروریستی توسط گروه داعش در بروکسل پایتخت بلژیک و اتحادیه اروپا رخ داده است . اتفاقی که حتی اشک های خانوم موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا را در آورد : http://persian.euronews.com/2016/03/...sels-bombings/
آدم باید سنگ دل باشد تا نتواند با اروپائیان هم دردی کند . شهروندان اروپائی که با آغوش باز پذیرای سوری های مهاجر شدند هر چند به خطرات ورود آنان و نفوذ داعش در میان آنان آگاه بودند . مردم اروپا و آمریکا امروزه پذیرای میلیون ها مسلمان مهاجر اند هر چند افراطی های آن کشور ها اعتراض داشته باشند .

ما مردان و زنان خاورمیانه هستیم . مردمانی که سایه شوم جنگ همواره روی زندگی ما سایه افکنده است . همسایگان ما غرق در خون اند . خون بیگناهانی که توسط جاهلان ریخته می شود .



چه بخواهیم و چه نخواهیم تمام این مصائب به نام اسلام و مسلمین تمام خواهند شد . اگر ما هزاران نامه و پیام ویدئو نیز بدهیم با یک انفجار داعش تمام نقشه هایمان بر آب می رود . مردم عامی جهان روز به روز ذهنیتشان نسبت به اسلام بد تر خواهد شد و برای آنان اسلام راستین همان اسلام داعشی خواهد بود و متاسفانه این مردم عامه اکثریت مردم را تشکیل میدهند .

هدف و آرزوی ما گسترش اسلام ، این دین کامل است اما به این هدف نرسیدیم و نخواهیم رسید تا داعش و امثال داعش نام زیبای این دین را خراب میکنند . داعش با قدرت کار خودش را میکند و کمر همت به نابودی هر چه سریع تر اسلام بسته است و اما این وسط ما چه کار میکنیم ؟ تنها نظاره گریم . منفعل به معنای واقعی کلمه .

دوستان ... دغدغه ای که امروز باعث شد تا بنده این متن را بنویسم این بود که وظائف ما مردم عادی را گوشزد کنم . در حالی که ما در حال لذت بردن از نسیم باد نوروزی هستیم ، عده ای در قلب اروپا کشته شده اند و اکثریت نگران اند . آنان که زنده مانده اند و مظرب ؛ از هر مسلمان ریشویی که نماز میخواند و زن محجبه ای می ترسند و همراه ترس همیشه منفی نگری می آید . ذهنیت اروپاییان نسبت به ما منفی است و منفی خواهد بود تا زمانی که همینطور منفعل باقی بمانیم .
دوستان من ... چرا منفعل باشیم و ناظر به تاراج رفتن آبرویی که داریم ؟ چرا بگذاریم رسانه ها و داعش افکار عمومی جهان را مدیریت کنند در حالی که میتوانیم موثر باشیم ؟

خوشبختانه در دنیایی زندگی میکنیم که هر فرد یک رسانه است . اکثر شما در شبکه های اجتماعی عضو هستید . اگر با هم دیگر متحد عمل کنیم حتی میتوانیم از این حملات به نفع خود بهره ببریم . تنها کاری که لازم است انجام دهیم ، محکوم کردن حملات و نگاشتن هشتگ های جهانی است تا مردم خارجی نیز توجهشان جلب شود . اگر این کار در مقیاس های عظیم صورت گیرد بسیار موثر تر از نامه رهبری یا آواتار های I love Mohammad خواهد بود .

امروزه برای مردم دنیا اسلام یعنی ترور و ایران یعنی کشوری که به دنبال بمب اتمی است برای نابودی جهان و حقوق بشر در آن رعایت نمیشود و حامی تروریست است . برای آنان دین مردم مسلمان ایران چیزی مثل دین داعش است که بعضی دستوراتش رعایت نمیشود . اگر ما به عنوان یک ایرانی مسلمان اینگونه حوادث تروریستی را محکوم کنیم، افکار عمومی جهان پیش خود به این نتیجه میرسند که تمام چیزهایی که راجب ایران و اسلام شنیده ایم دروغ و فریب بوده . آنوقت احمقانی مثل ترامپ نمیتواند با اسلام هراسی و ایران هراسی در کشورشان رای بیاورند .

شاید بپرسید آیا خون غربی ها از مردم آسیای غربی که هر روز شاهد این بمب ها هستند رنگین تر است ؟ مسلما نه اما در حالی که اروپائیان از ما می هراسند ما مردم عادی میتوانیم با پیام هایمان به آنها اعلام کنیم که حرف های رسانه هایتان را باور نکنید . ما آنچیزی نیستیم که رسانه هایتان سعی میکنند از ما بسازند و درنتیجه شرایط را به نفع خود تغییر دهیم .

سخنم را با نقل قولی از مرجع بزرگ شیعیان ، آیت الله مکارم شیرازی درباره سونامی پنچ سال پیش ژاپن تمام میکنم :

ایشان در بخش بعدی سخنان خود با اشاره به زلزله و سونامی اخیر کشور ژاپن، گفتند: در خصوص حوادثژاپن ناراحتیم و بنده بارها برای شان دعا کردهام، چرا که امام علی(ع) در نامه ای به مالک اشتر در زمانیکه برای حکومت بر مصر به این کشور عازم بود، فرموده بودند که مصری ها همه مسلمان نیستند اما باهمه شان خوش رفتار باش، چرا که آن ها یا مسلمان و برادر دینی تو و یا این که غیر مسلمان اند و همنوع تو هستند.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته 

آرش صاد
۰۳ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بگو به باران

ببارد امشب

بشوید از رخ

غبار این کوچه باغ‏ها را

که در زلالش

سحر بجوید

ز بیکران‏ها

حضور ما را

به جستجوى کرانه‏هایى

که راه برگشت از آن ندانیم

من و تو بیدار

و محو دیدار

سبک ‏تر از ماهتاب

و از خواب

روانه در شط نور و نرما

ترانه‏اى بر لبان بادیم

به تن همه شرم و شوخ ماندن

به جان جویان

 روان پویان بامدادیم

ندانم از دور و دوردستان

نسیم لرزان بال مرغى است

و یا پیام از ستاره‏اى دور

که مى‏کشاند

بدان دیاران

تمام بود و نبود ما را

درین خموشى و پرده‏پوشى

به گوش آفاق مى‏رساند

طنین شوق و سرود ما را

چه شعرهایى که واژه‏هاى برهنه امشب

نوشته بر خاک و خون و خارا

چه زاد راهى به از رهایى

شبى چنان سرخوش و گوارا!

درین شب پاى مانده در قیر

ستاره سنگین و پا به زنجیر

کرانه لرزان در ابر خونین

تو دانى آرى

تو دانى آرى

دلم ازین تنگنا گرفته

بهانه بهر خدا گرفته

بگو به باران

ببارد امشب

بشوید از رخ

غبار این کوچه باغ‏ها را

که از زلالش سحر بجوید،

ز بیکران‏ها،

حضور ما را.


شفیعی کدکنی


آرش صاد
۰۳ فروردين ۹۵ ، ۱۰:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

چند وقت پیش یک کلیپ از ریچارد داکینز < از زیست پیشگان برجسته معاصر و آتئیست و منتقد ادیان > دیدم که مجری داشت توضیح میداد که چه اشکالی دارد ما کودکانمان را با باور های دینی بزرگ کنیم و میگفت فرض کنیم من یک مسلمانم و به بچه ام میگویم که خدا جهان را آفریده و ... و داکینز حرف مجری را قطع کرد و گفت : آیا میخواهی به بچه ات بگویی خدا دنیا را در 6 روز آفریده ؟ مجری جواب داد : اسلام این را نگفته و داکینز در نهایت گفت : خوشحالم که این را می شنوم . < نقل به مضمون >
اما مجری اشتباه میکرد. این جمله به صراحت در قرآن آمده است ؛ نه یک جا و دو جا بلکه شش ، هفت بار تکرار شده . صرف نظر از اینکه منظور قرآن چه میتواند باشد ، نکته ای که توجهم را جلب کرد این بود که داکینزی که اسلام را بزرگترین تهدید برای جهان میداند ، حتی یکبار هم قرآن را نخوانده ، البته اگر میخواند هم به نظرم تفاوتی ایجاد نمیکرد ؛ چون قرآن به تنهایی خالی از تناقضات و اشتباهات فاحش علمی نیست .
به نظرم بیشتر حرف هایی که آتئیست ها میزنند ؛ دقیق ، منطقی و هوشمندانه است ، اما یک مشکل بزرگ دارند . آتئیسم دربرابر مسیحیت و یهودیت به وجود آمده و در برابر آنها بسیار کارآمد است . آدم باید خرد را بگذارد کنار و با قلبش در اروپا و آمریکا مسیحی یا یهود باقی بماند . انتقاد های آتئیست ها به مسیحیت و یهودیت بسیار جدی و علمی است و باور های مسیحیان و یهودیان نیز مانند قرآن تنها با دیدگاه های رایج علوم تجربی نمیخواند . نتیجه این شده که مسیحیت و یهودیت به یک باور قلبی < و نه استدلال عقلی > تبدیل شده و به همین دلیل از عرصه زندگی اجتماعی مردم خارج شده. < که به عقیده ام کار درستی بود. >


اما رابطه آتئیسم و اسلام چه میتواند باشد ؟
آتئیست ها یک اشتباه بزرگ میکنند و آن این است که نقد هایی که به مسیحیت و یهودیت وارد می سازند را با نام "نقد دین" نشر میدهند. یعنی آنها تنها آن دو دین ابراهیمی را بررسی کرده اند ، اما به همه ادیان تعمیم میدهند .
به همین دلیل است که صفحات طرفداران ناباوران پر است از نقدهایی که به آن دو دین وارد است اما ربطی به اسلام ندارد . اکثر صفحات ناباوران ایرانی کپی مطالب صحفات مشابه خارجی است در نتیجه نقد هایی که آنان به عنوان " نقد دین اسلام " منتشر میکنند در حقیقت " نقد مسیحیت و یهودیت " توسط نگارنده های خارجی آنان است. تنها مطالبی که ایرانی ها زحمت میکشند و خودشان تالیف میکنند همان نقد تاریخ اسلام ، شخصیت های اسلامی < چه معاصر، چه حکمرانان فعلی و چه شخصیت های تاریخی> ، احیانا قوانین فقهی اسلام و در نهایت نقد قرآن است که انصافا بعضی از آنها به خوبی توسط کارشناسان دینی پاسخ داده شده است . 


اما چرا گفتم داکینز اگر قرآن میخواند بازهم در عقایدش تغییری ایجاد نمیشد ؟
چون قرآن به تنهایی از پس تبیین جهان و انسان و تفسیر خود برنمی آید و سوالاتی مثل "منظور از آفرینش جهان در شش روز چه بوده ؟" ، "آیا بشر از خاک آفریده شده و ما باید فرگشت را رد کنیم ؟" و ... برنمی آید. 
به نظر می آید در میان مسلمانان نیز اعتقاد به خدا همانقدر قلبی و فاقد استدلال شده که در میان باورمندان مسیحی اما میدانیم در جهان فعلی جایی برای اندیشه ای که صرفا مبتنی بر باور قلبی باشد وجود ندارد . یک دین که ادعای کامل بودن نیز میکند باید بتواند جهان بینی علمی داشته باشد تا امروزه بتواند ادامه حیات بدهد و اگر نداشته باشد نتیجه همین میشود که امروزه شاهدش هستیم . کمتر دانش پیشه مطرح ایرانی را سراغ داریم که باورمند باشد و از طرفی شاهد سیل خروج مسلمانان از دین هستیم. < به دلیل آنچه که معتقدان ، شبهه مینامند اما در حقیقت در بعضی جاها نقد منطقی دین است .>

اما آیا واقعا اسلام از ارائه یک جهان بینی علمی ناتوان است ؟ 
معتقدم آری اما اگر تشیع را کنار بگذاریم . به نظر می آید اگر از سخنان عارفان، فلاسفه و غربزده های شیعه کمتر استفاده کنیم و به جای آنها از احادیث ائمه بهره ببریم، تشیع ظرفیت تبیین علمی جهان را دارد. خوشبختانه میتوان جرقه های شروع این نهضت را دید . 

اما دیدگاه های این نوع شیعیان چیست ؟
به عنوان مثال کتاب " تبیین جهان و انسان " آیت الله مرتضی رضوی در زمینه علوم تجربی و سخنرانی های اخیر دکتر ابراهیم فیاض در زمینه علوم انسانی را بخوانید و بشنوید. 

بیائید صادق باشیم . هیچکدام از ما دوست ندارد در جامعه ای زندگی کند که اخلاق در آن نسبی است و اقتصادش برمبنای تئوریزه کردن خوشبختی 1% مردم آن جامعه و بدبختی 99% دیگر است . افرادی که طرفدار اقتصاد لیبرالی هستند نه به این دلیل است که آن را درست و عادلانه میدانند ، بلکه به این دلیل است معتقدند که کارآمد ترین اقتصاد فعلی است و چاره ای جز آن نیست . < که البته حق با آن هاست > بیایین امیدوارم باشیم " تمدن اسلامی " تحقق پیدا کند . بیایین در راستای تحققش تلاش کنیم ...

آرش صاد
۲۵ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام .

دکتر یاسمن فرزان رو میشناسین ؟ از فیزیک پیشگان و نخبگان این مملکت هستند . خوشبختانه وبلاگ هایی دارند و در اون ها تجربیات و دیدگاه های شخصی شان را منتشر میکنند . این داستان را از وبلاگ ایشان انتخاب کردم ، داستانی به نام " بیژن و مایکل " درباره تفاوت های ما ایرانیان با آمریکایی ها که به نظر نگارنده باعث پیشرفت آنها و درجازدن ما شده . قسمت هایی از داستان را که به نظرم مهم تر هستند را اینجا نوشتم . برای دانلود کل داستان کلیک کنید .

مایکل بسیار تیزهوش ونکته سنج است ودر عین حال در کار تحقیقی اش جدی و سخت کوش می باشد. هفته ای حداقل پنج روز وروزی به طور متوسط پانزده ساعت با تمرکز زیاد بر روی موضوع پایا ن نامه اش کار می کند.


نحوه کار کردن مایکل بسیار حرفه ای است از حواشی می پرهیزد


در این کار هم کاملا حرفه ای عمل می کند. تمام ضوابط را رعایت می کند


بیژن کمتر از مایکل باهوش نیست (البته علی رغم نظر مادرش بانو گشسب باهوشتر از هر آمریکایی هم نیست)کمتر از او هم کار نمی کند. اما در کارش آنقدر ها حرفه ای نیست از موضوعی به موضوعی دیگر می پرد. زمان زیادی به حواشی اختصاص می دهد. در ارائه کردن کارش تنبل است. 


آمریکا(یا اصولا دنیای مدرن) جای وقت تلف کردن نیست!  


 مهربونی از نظر منجوق یعنی این که یک نفر مظلوم پیدا کنی و برایش گریه کنی . از شدت ناراحتی و انزجار از ظلمی که به او رفته به ملاجت بزنی و کاری کنی که طرف خودش دلش به حال خودش بسوزد. آخر سر هم هیچ کاری برایش نکنی و خیلی هم دلت خوش باشد که کاری نمی توانستی برایش بکنی.


به طرف مایکل می رود و شروع می کند به زعم خودش دلداری دادن.اما مایکل با بی تفاوتی می گوید راجع به چه حرف می زنی لابد لیاقتم همین بوده. منجوق یکه می خورد. انتظار چنین جوابی را ندارد! می گوید هم تو می دانی و هم من که لیاقت تو خیلی بیشتر از این ها بود. مایکل جوابی می دهد(جوابش را دقیقا به خاطر نمی آورم) که به این معناست که با این که می داند تقصیراز استاد راهنمایش بوده اما نمی خواهد وقتش را با پشت سر استاد راهنما حرف زدن تلف کند. مایکل آدم گوشت تلخی نیست. 


منجوق آن موقع نمی دانست اما بعدا به تدریج می فهمد که مادر مایکل - که برخلاف نظر مادر بزرگ بیژن اگر لازم بداند کمتر از بانوگشسب برایش پسرش فداکاری نمی کند- او را با دیدی کاملا متفاوت از دید بانوگشسب بزرگ کرده. او می دانست که در جامعه رقابتی آمریکا که سگ صاحبش را نمی شناسد جایی برای وقت تلف کردن و با افتخارات دوران بچگی زندگی کردن و به افتخارات خیالی دل خوش کردن نیست. فرصتی نیست که بنشینی و شکست های خود را با آسمون وریسمون بافتن به جنگ شمال و جنوب و چین خوردگی های رشته کوه های آمریکا و یا خشکی صحرای نودا ربط دهی. مادر مایکل سه چیز را در کله مایکل از همان کودکی فرو کرده 1)می تواند موفق شود 2) باید موفق شود 3( برای این که موفق شود باید از دلسوزی کردن برای خودش self-pity بپرهیزد. این سه مورد را مادر مایکل به صورت شعار به او صراحتا گفته. اما نکته چهارمی است که مایکل نا خود آگاه رعایت می کند . لازم نبوده که کسی به او یاد آوری کند . اما منجوق لازم می بیند آن نکته را صراحتا بگوید: 4) مواظب باشد تا در دام سئوالات شبه فلسفی نظیر "موفقیت چیست" یا "موفقیت در چیست" نیفتد. لازم نیست برای احساس مو فقیت یا شکست تئوری جامع و کاملی داشته باشیم. ما موفقیت را دردل خود احساس می کنیم درست مثل غم مثل شادی مثل خوشبختی مثل بی عدالتی مثل ظلم باز هم بر گردیم به سراغ مایکل. در مهد کودک و مدرسه ای که مایکل رفته بدترین توهین ممکن (حتی بدتر از (nerdy فحش loser بوده. مایکل به هیچ قیمتی حاضر نیست یکی از آنها شود .


اگر به مشکل مالی بر بخورند بیژن دوباره هوس اسطوره شدن خواهد کرد. می داند افرادی مثل بیژن در این موارد عوض آن که به فکر پیدا کردن کار ویا یافتن راه حلی باشند شروع می کنند به فلسفه بافی. یک برداشت سطحی از عقاید و آموزه های درویشان وطنی را با برداشتی دست چندم از نظریه های مارکس قاطی می کنند و آشی شلم شوربا می سازند. بعد هم به غار تنهایی خود می خزند و این آش را مزمزه می کنند.


تکیه کلام بیژن این بود:"هوش یک مساله اکتسابی است." بیژن تا وقتی در ایران بود معنای این جمله را نمی فهمیدو بیشتر آن را به صورت یک "تعارف" به کار می برد. تقریبا همان طور که مسن ترها هر وقت می خواهند از خود تعریف کنند به جای "من" می گویند "حقیر" یا "حقیره" یا "الاحقر."اما "الاحقر" بوی کهنگی می دهد اما جمله متواضعانه بیژن شیک و مدرن می نمود. بیژن معنای این جمله خودرا تنها پس از دانشجوی دکتری شدن در آمریکا فهمید. در آنجا عملا دید دانشجویی که یک سال قبل ازاو دکترایش را شروع کرده به مراتب بیشتر از او به مطالب تسلط دارد و دقیقا هم به همین علت هم بسی سریع الانتقال تر از اوست. 

این مشاهده وقتی بیژن در یک دانشگاه خوب پست -داک گرفت نیز ادامه یافت. آنجا هم می دید آن که دومین دوره پست-داک را می گذراند به طرز قابل توجهی از کسی که تازه پست-داک گرفته تسلط بیشتری به مطالب دارد و به تبع آن "هوش اکتسابی" بیشتری هم بروز می دهد.


آخه مامان جان ما که نمی خواهیم "علامه جامع الاطراف" بشویم. از ما با هوش تر هاش هم عمری در یک شاخه کو چک فیزیک یا زیست شناسی کار می کنند ولی به قول شما "تمامش" نمی کنند. هدف ما که "تمام" کردن تمام کتاب های موجود نیست. هدف ما کار تحقیقی است که "تمامی" ندارد. اگر بخواهیم از گلی به گل دیگر بپریم در هیچ کاری به جای قابل توجهی نخواهیم رسید. هدف ما mediocracy" در چند رشته مختلف نیست هدف ما excellency در رشته ای است که آن را به عنوان حرفه انتخاب کرده ایم. بانوگشسب می گوید" پس حوصله تان سر نمی رود؟" منیژه جواب می دهد خوب ما در وقت آزاد خود دلمشغولی ها و Hobby های مختلف و متنوعی داریم. دلمشغولی داشتن با ازاین گل به آن گل پریدن فرق دارد.


دیگر از بیژنی که پشت سر بانو گشسب قایم می شد تا خود را با آسمون ریسمون بافتن گول بزند خبری نیست. زندگی از او مردی ساخته که برای عملی شدن ایده هایش با شدت و حرارت لابی می کند و اگر لازم شد می جنگد. 


البته بیژن هم مثل هر انسان دیگری اشتباه می کند. بیژن هم در قضاوت هایش بعضا به خطا می رود. در بحث و جدل ها هر از گاهی زیاده روی یا به قول خارجی ها overreact می کند. حتی در چند مورد هم شده که در نتیجه کارهای او به برخی جفا رفته. البته او خود در این میان نقشی نداشته اما برای این که بودجه مورد نظر وی تامین شود تصمیم گیران بودجه عده دیگری را به ناروا قطع کرده اند. همه این ها باعث شده که دشمنان وبدگویان بیژن هم درست مثل دوستان او )به مرور زمان افزایش یابند. البته آمریکایی ها با این گونه مسایل خیلی راحت کنار آمده اند. در آمریکا به تواتر می شنویم  The only one who does not make any mistake is the one who does nothing

اما این حرف به گوش جمعیت IFB (ایرانیان فضول بد گو) نمی رود. آنها بیژن گیج وویج و افسرده اما قدیس گونه را ترجیح می دهند چرا که به راحتی می توانند از او یک قهرمان بسازند و از دشمنان واقعی و خیالیش دیوان دو سر. به این ترتیب با خیال راحت می توانند پشت سر دشمنان بیژن غیبت کنند. اما بیژن فعلی انتظارات آنها را بر آورده نمی کند. او بیش از حد زمینی شده. دیگر مظلوم نیست تا بتوانند درباره دستاوردهای خیالیش (در صورت عدم ظلم) داستان پردازی کنند. در نتیجه به جای قهرمان سازی از او اشتباهات او را زیرذره بین می گیرند, به آنها شاخ وبرگ می دهند و از بیژن یک ضد قهر مان می سازند. چنان در مورد او بد گویی می کنند که انگار علت تمام مشکلات جامعه ایرانیان مقیم خارج و همچنین علت عدم پیشرفت علوم در ایران همان بیژن است. بیژن در میانساگی جایزه دیراک را از آن خود کرد (همان جایزه ای که در سال 2009، یعنی دو سال پس از نگارش اولیه این داستان نصیب پروفسور وفا به همراه دو نفر دیگر شد) جماعت IFBمتفقاً گفتند:" مدال دیراک هم شد جایزه؟! راست می گفت نوبل می گرفت." کلی هم تئوری توطئه در باره گرفتن جایزه ساختند. در عرض نیمساعت هر کدام از آنها ثابت می کردند که این جایزه ارزشی ندارد و بعد هم آسمون ریسمون می بافتند که دست تمام ایادی استعمار و استبداد پشت ماجرای همین جایزه بی اهمیت نهفته است. اصلا هم به ذهن هیچ کدامشان نمی رسید که این دو سری استدلال با همدیگر در تضاد هستند. اما بیژن کماکان برای بانو گشسب یک قهرمان است. برای منیژه هم همین طور! 

آرش صاد
۲۴ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۱۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

این مطلبیست که در یکی از انجمن های اینترنتی نگاشته بودم ، گفتم شاید بد نباشد در وبلاگ هم قرار دهم تا هم یادم بماند هم به درد یک بنده خدایی بخورد. 

توضیح: مطالبی که فونت بزرگتری دارند و در داخل quote نوشته شده اند ، نوشته های شخص دیگریست .


با عرض سلام و تشکر از شما برادر محترم بابت شروع این تاپیک . بنده هم مثل باقی دوستان نظراتی دارم که ترجیح میدهم بیان کنم .

دکتر ابراهیم فیاض را که می شناسید ؟ از اساتید دانشگاه تهران هستند . چرا مناظره ایشان با دکتر زیباکلام و سخنرانی ایشان با نام " مخالفت با غرب ، مولود غرب زدگی است " را نمی شنوید ؟
لینک دانلود سخنرانی ایشان با نام " مخالفت با غرب ، مولود غرب زدگی است " قسمت اول : http://simafekr.tv/0fa940idattach.htm و قسمت دوم : http://simafekr.tv/0fa941idattach.htm
لینک دانلود مناظره ایشان با دکتر زیباکلام : قسمت دوم : http://www.aparat.com/v/4qzoc و قسمت سوم : http://www.aparat.com/v/hDCnH

[QUOTE]
گفته شد مردم غرب زده اند.
سیاسیون به اندازه کافی خوب نبودند.
بعضی گفتند نه این و نه آن.
پیران باید بروند و جوانان بیایند.
از آغازی بر پایان انقلاب و آرمان خواهی می گویند.
و..........
اما معما همچنان باقیست.
[/QUOTE]
اما معما خیلی وقت است که حل گشته است .
می توان گفت اکثریت و شایدم نیمی و یا حداقل بسیاری از مردم ایران دیگر طرفدار گفتمان انقلابی و دیندار نیستند . این درصد مخصوصا در بین افراد تحصیل کرده بسیار بیشتر می شود . 
اما چرا ؟ چون ما در حال " غربی تر " شدن هستیم . یعنی تمدن غرب ثانیه به ثانیه بیشتر دارد در زندگی ما نفوذ میکند و ما چه کار کردیم ؟ در حالی که داریم روز به روز غربی تر می شویم ، بیشتر و بیشتر به غرب فحش میدهیم ! دقیقا آن چیزی که در شوروی اتفاق افتاد و یک عده مدام به سرمایه داری ، بدون آنکه آن را بشناسند فحش دادند و کشور فقط ظاهر ضد سرمایه داری داشت و از درون تهی بود و نتیجه اش این شد که شوروی با آن همه عظمت ناگهان فرو ریخت 
ما دقیقا با چه چیز غرب مخالف هستیم ؟ این سایت ، مانیتوری که با آن، این سایت را میبینیم ، ماشینی که سوار آن می شویم ، دانشگاهی که در آن درس میخوانیم و حتی نوع آب خوردنمان غربیست 
با چه چیز غرب مخالف هستیم وقتی حتی نمیدانیم غرب چیست ؟ حتی طرفداران غرب در ایران نیز نمیدانند غرب چیست و سنگ چه چیزی را به سینه می زنند 
! چطور میتوان ادعا کرد که میدانیم غرب چیست وقتی تنها کتاب هایی که راجب غرب خوانده ایم ، نقد غرب بوده و نه آثار متفکرانی که در به وجود آمدن تمدن غرب نقش داشتند مثل مارکس ، آدام اسمیت و ... ؟ ما هنوز نتوانستیم کتاب های مارکس را ترجمه کنیم و آنها را بخوانیم ، پس دقیقا به چیزی فحش میدهیم ؟
وقتی با چیزی دشمنی میکنیم که نمیدانیم چیست ، از درون خالی میشویم و کم کم خسته می شویم از این دشمن ناشناخته و برای عده ای این شائبه پیش می آید که آیا واقعا ما و غرب دشمنیم ؟ ما تظاهر به دشمنی با غرب میکنیم در حالی که خودمان جزوی از آن چیزی هستیم که " تمدن غرب " نامیده می شود.

در نهایت میخواهم این را بگویم که مخالفت ما با غرب عین غربزدگی است، چون حتی همین مخالفت هم تقلید از اندیشمندانیست که در غرب زندگی میکنند و تفکر غربی دارند !
[QUOTE]
چرا با سابقه ای که انگلیس در ایران و جای جای جهان داره و در بین تمام ملتها نماد استعمار و استحمار و فریب است،مردم به گونه ای رای دادند که قطعا منافع انگلیس رو تامین میکنه.[/QUOTE]
دوست عزیز متاسفانه دشمنی ما با انگلیسی ها هم از روی ایدئولوژی است و به نظر می آید پشتوانه تاریخی محکمی ندارد . حتما می خواهید از روی کار آوردن رضا شاه و کودتای 28 مرداد سخن بگویید که باید بگویم یک طرفه به نزد قاضی رفته اید و هیچگاه از منظر انگلیسی ها به موضوع نگاه نکرده اید . برای روشن شدن موضوع قسمت بعدی را بخوانید :

[QUOTE]اینجا حتی صحبت از یه دشمنی معمولی هم نیست.انگلیس یه دشمن معمولی نیست!حتی آمریکا هم به گرد انگلیس نمیرسه در فریب.
و خوب کم کم داره 
پلوی انگلیسی و فرجام شیخ فضل الله نوری،قراردادهای ننگین عصر قاجار،رفت و آمد 24 ساعته و گزارش وزیران ایران به سفارت خانه های انگلیس و شوروی و آمریکا و انفعال مردم (واکنش غیر موثر) در ذهنم زنده میشه.[/QUOTE]
نظر دکتر زیبا کلام را راجب شیخ فضل الله با هم ببینیم :
[QUOTE]

ببینید یکی از ایرادات او به مشروطه آن بود که مشروطه با وضع قانون اساسی و وضع نهادی به نام پارلمان یا مجلس، ‌در حقیقت اختیار سلطان اسلام را محدود می‌کند و شیخ فضل‌الله نفرین می‌کند به مجلس و مشروطه خواهان که شما قدرت سلطان اسلام را دارید محدود می‌کنید. او این کار را حرام می‌دانست.

[/QUOTE]
[QUOTE]

علت محبوبیت و علت جایگاهی که مرحوم شیخ فضل‌الله در دوران انقلاب اسلامی پیدا کرده ‌به واسطه آن است که این عزیزان اساسا با غرب در تضاد هستند و مخالف؛ بنابراین هر کسی که علیه غرب باشد، ‌برای آن‌ها احترام قائلند، حالا شیخ فضل‌الله محترم است چون مشروطه را که غربی بوده است در مقابل آن می‌ایستد، ‌مرحوم جلال آل‌احمد محترم شمرده می‌شود چون در برابر غرب می‌ایستد،‌ هر چیزی که رنگ و بوی غرب‌ستیزی داشته باشد،‌ برای برخی در حال حاضر نیز هر چهره و شخصیتی که رنگ و بوی غرب‌ستیزی داشته باشد محترم شمرده می‌شود و در رابطه با مرحوم شیخ فضل‌الله که یک روحانی غرب‌ستیز است، می‌توانید حدس بزنید که چقدر اعتبار پیدا می‌کند. 

...

بنابراین علت برافراشتن مرحوم شیخ فضل الله توسط اندیشمندان حکومتی در نظام جمهوری اسلامی ایران، به خاطر غرب‌ستیز بودن او است، نه لزوما به خاطر افکار و عقایدش، ‌چراکه واقعا بخش عمده‌ای از عقاید شیخ فضل‌الله نوری اساسا در تقابل با فلسفه نظام جمهوری اسلامی ایران قرار می‌گیرد.

[/QUOTE]
مثال هایی از تضاد عقاید شیخ فضل الله با فلسفه جمهوری اسلامی در نگاه دکتر :
[QUOTE]

یکی از ابتدایی‌ترین آن‌ها، ‌برابری در پیشگاه قانون است. مرحوم شیخ فضل‌الله معتقد بود که ما در اسلام برابری در مقابل قانون نداریم، ‌در اسلام یک یهودی، ‌یک نصاری و یک ملحد و مشرک و ...، چه کسی گفته که این‌ها در برابر قانون یکسان هستند. پاسبان راهنمایی رانندگی وقتی می‌خواهد یک نفر را در جمهوری اسلامی ایران، ‌جریمه کند برای این‌که از چراغ قرمز عبور کرده است، برایش فرقی نمی‌کند که آن کسی که از چراغ قرمز عبور کرده است، زرتشتی است یا مسیحی یا ارمنی یا یهودی یا بی دین؛ چراکه برای این‌که همه این‌ها در برابر قانون یکسان هستند؛ بنابراین اگر شیخ فضل الله در زمانه ما می‌زیست نمی‌توانست این را بپذیرد که در یک نظام که به نام شریعت اسلامی است،‌ افرادی که در شرع متفاوت هستند، این‌ها در حقیقت یکسان دیده شوند. جمهوری اسلامی ایران مهمترین رکنش مجلس شورای اسلامی است،‌ خب ما در این مجلس چه کار می‌کنیم؟ پاسخ این است که ما برای اداره امور مملکت قوانین را به تصویب می‌رسانیم، حالا البته شورای نگهبان است و این قوانین خلاف شرع یا قانون اساسی نیستند،‌ اما ببینید اساسا شیخ فضل‌الله نوری نفس قانون‌گذاری را قبول نداشت. او معتقد بود که اگر شما بگویید ما نیاز به قوانین جدید داریم، در حقیقت نبوت را نپذیرفته‌اید، نبوت را شما قبول ندارید؛ چراکه نبوت یعنی این‌که محمد بن عبدالله خاتم پیامبران بوده است و هرچه که شرط لازم داشته نبی اکرم،‌ صلوات الله علیه آن را با خودش آورده است. وقتی شما می‌گویید چیزهایی هست که ما نیاز داریم، این یعنی اینکه نبوت و رسالت کامل نبوده است.

[/QUOTE]
[QUOTE]

ایشان پادشاه و سلطنت را در حقیقت سلطان اسلام می‌دانست‌، ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه و محمدعلی شاه را سلطان اسلام می‌دانست و چون قانون اساسی از اختیارات شاه کاسته بود و چون متمم قانون اساسی، ‌خیلی بیشتر از اختیارات پادشاه کاسته بود،‌ شیخ فضل‌الله مجلس را نفرین کرد که چرا اختیارات سلطان اسلام را محدود کردید.

[/QUOTE]
[QUOTE]

یک مثال دیگر، حالا فرض بگیریم که در امور مستحدثه،‌ در اموری که شرع نه آن‌ها را حرام اعلام کرده و نه حلال و ... ، فرض بگیریم که شما در این‌گونه امور می‌خواهید قوانینی وضع کنید. کاری که مجلس می‌کند؛ شیخ فضل‌الله نوری می‌گوید کجای وضع قوانین در شریعت اسلام با اکثریت و اقلیت است. اولا در خصوص وضع قوانین در امور مستحدثه این کار علما و فقهاست‌، آن‌ها هم بر اساس قوه اجتهادیه‌شان است که عمل می‌کنند و نه بر اساس اقلیت و اکثریت. اشکال بعدی، شما یک موضوعی را که در شرع انجام آن و اطاعت از آن واجب اعلام نشده بوده، ‌شما می‌آیید در مجلسی که از مجتهدین و علما نیست و از بزاز و رمال و عطار و شاهزاده و فوکولی روشنفکر و ... ساخته شده،‌ شما می‌آیید یک امری را که شریعت واجب ندانسته، ‌آن را واجب اعلام می‌کنید، ‌کاری که اگر درست بود شریعت آن را واجب اعلام می‌کرد. ببینید ایشان اشکالات اساسی را به مسئله مجلس و قانون‌گذاری وارد می‌کند.

[/QUOTE]
[QUOTE]

من به عنوان یک فرد،‌ با هر اعدامی مخالف هستم. به خصوص با اعدام‌هایی که قربانی به واسطه افکار و اندیشه‌هایش باشد که درمورد شیخ فضل‌الله اینگونه است. اما یکی از چیزهایی که اصلا در جمهوری اسلامی مطرح نشده کیفرخواستی 17 صفحه‌ای است که در دادگاه شیخ فضل‌الله نوری خوانده شد، وقتی شیخ زنجانی که خود از مجتهدین آن مقطع بود،‌ کیفرخواست را می‌خواند،‌ در آن 17 صفحه، ‌فقط به عقاید شیخ فضل‌الله نپرداخته، بلکه به کارهایی که او در مخالفت با مشروطه کرد،‌ پرداخته و آن کار موجب قتل و ضرر و زیان به مردم شده بود،‌ فقط بحث عقیده نبود. بحث این بود که شیخ فضل‌الله کارهایی می‌کند که عده‌ای به واسطه آن کشته می‌شوند و ما اگر بگردیم در کتاب‌هایی که اندیشمندان حکومتی در مورد شیخ فضل‌الله نوشته‌اند. چیزی از کیفرخواست 17 صفحه‌ای نمی‌بینیم و نکته جالب پاسخ خود شیخ به کیفر خواستش است. وقتی که کیفرخواست قرائت می‌شود او فقط یک پاسخ می‌دهد، ‌به شیخ زنجانی، ‌دادستان دادگاهش فقط یک جواب را می‌دهد می‌گوید: «من مجتهد هستم و به استناد قوه اجتهادیه‌ام این کارهایی را که شما می‌گویید، کرده‌ام.»

[/QUOTE]




منبع خبر : http://isna.ir/fa/news/93070905477/%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85-%D9%88-%D9%86%D8%AC%D9%81%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%DB%8C%D8%AE-%D9%81%D8%B6%D9%84-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87

آیا شما تا حالا این چیز ها را راجب شیخ فضل الله شنیده بودید ؟
می بینید ؛ بررسی تاریخ آنطور که ما فکر میکنیم ساده نیست . در جمهوری اسلامی ایران به صورت ایدئولوژیک به تاریخ نگاه می شود ؛ یعنی هر کس عقایدی مخالف ما داشت حتما خائن و مزدور انگلستان و ... است و هر کس موافق ما بود آزاده و صدیق است .
هدفم از نقل قول این مطلب ایجاد شک در تمامی خوانندگان بود. آیا واقعا تمامی چیزهایی که از تاریخ راجب خیانت انگلستان و مزدوران انگلیسی به ما گفته شده حقیقت دارد ؟

[QUOTE]صحبت این است چرا به افتخار عملکرد ما دشمن ضیافت شام ترتیب داد؟!
[/QUOTE]
اگر بگذریم از لفظ دشمن ، علت خوشحالی آمریکا و انگلستان تامین شدن منافعشان بود ! مثل هر کشور دیگری که به دنبال منافع خودش است آن ها هم دنبال منافع خود هستند . کشوری مثل روسیه و چین هم شاید از بابت نتایج این انتخابات ناراضی باشند ، چون ایران فعال در عرصه جهانی ، ایرانی که تحریم نباشد ، ظلم های روسیه و چین را در حق خودش تحمل نمیکند. سیاست مدرن یعنی کسب قدرت به هر روش ممکن . پس رفتار آمریکا و انگلستان و روسیه و چین که هیچ کدام محض رضای خدا موش نمیگیرند و اگر منافعشان اقتضا کند از توطئه و دسیسه علیه دیگران فروگذاری نمیکنند، در دنیای مدرن قابل توجیه است ؛ چون سیاست مدرن یعنی همین !

اما تمام سخن من این است که ما نباید این گونه باشیم . ما مجبور نیستیم با قواعد آنان بازی کنیم . سیاست می تواند برای ما معنای دیگری داشته باشد، سیاست میتواند معنای بهترین روش برای اداره کشور را برای ما بدهد. اما کی این اتفاق میتواند بیفتد ؟ هنگامی که ما چشمانمان را نبندیم و فقط شعار مرگ بدهیم . هنگامی که ما تاریخ را به دلیل نگاه ایدئولوژیکمان تحریف نکنیم . هنگامی که ما لخت و عریان تمدن غرب را بشناسیم و آن را هضم کنیم . آن روز است که میتوانیم اسلام را مبنا قرار دهیم و تمدن غرب را بازتولید کنیم و نه برعکس تا غربزده شویم 
! آنروز ما خواهیم توانست همان کاری را بکنیم که ابن سیناها با غرب زمان خودشان کردند ! به امید آن روز ... .

و من الله توفیق ...

آرش صاد
۲۲ اسفند ۹۴ ، ۰۴:۵۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

شهدای حرم را همه کس نخواهند فهمید . آن ها با قواعد ما بازی نمیکنند . به قول آقا آنها در دفاع از مرز های عقیدتی شهید شده اند و در دنیایی که تمام زندگی بعضی ها تنها به وطنی خلاصه می شود که مرز هایش را فلان قطعنامه سازمان ملل مشخص میکند و میتواند یک متر ، ده متر و یا هزاران متر جابجا شود؛ چرا باید انتظار درک شدن شهدای حرم را داشت ؟

وَمَن یَخْرُجْ مِن بَیْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلى اللّهِ وَکَانَ اللّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا ...

آرش صاد
۲۱ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بی نوایان یا همان مستضعفان . جمعی از مردم کشورم که در رفع نیاز های اولیه زندگی خود نیز مانده اند .

امروز بعد نماز صبح در امامزاده ، صبحانه را همراه نمازگزاران خوردم . پس از صرف صبحانه شروع کردم به جمع کردن سفره ، پیرمردی را دیدم که اضافه های نان را و شعله زرد هایی که مانده بود را در نایلون هایی میگذاشت . جمع کردن شعله زرد قابل قبول بود اما نان نه و این نشان از وضعیت اقتصادی بد آنان دارد. با پیرمرد به نوشیدن چایی بودم که دوستش که یک رفتگر بود؛ آمد . متوجه شدم که دارند قرار میگذارند تا شام امشب را بروند جایی که غذای نذری میدهند و صبحانه امروز را هم با برنامه ریزی قبلی آمده بودند .

با پیرمرد که پایش نیز لنگ میزد خداحافظی کردم و بیرون از امامزاده زنی را دیدم که درخواست پول داشت . بعد از صدقه دادن به مقدار قابل توجهی ، تشکر کرد اما کمی بعد به گرفتن پول بیشتر طمع کرد و من دیگر بی اعتنا گذشتم . البته رفتارش را درک میکنم . چطور میشود از کسی انتظار ادب و متانت و با سیلی صورت سرخ کردن داشت که حتی در تامین نیازهای اولیه زندگی اش و اولین حقوقش مانده است ؟

مدرنیته با تمام خوبی هایش ، با اینکه خرد مدرن را به ارمغان می آورد ، با اینکه باعث میشود که ما نه سال دیگر به مریخ برویم ، با تمام خوبی هایش؛ چون در آن استخوان های بی نوایان خورد می شود و استخوان 99 % مردم را نیز می شکند ؛ دوست ندارم . کاش واقعا اقتصاد اسلامی به تحقق برسد ... . 

آرش صاد
۲۱ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر