این مطلب مهم از دکتر رضا منصوری استاد فیزیک دانشگاه شریف :
انسان ایرانی
فروردین ۱۳۹۵
انسان ایرانی متحول میشود! این تحول را از جنس گامی در جهت تکامل داروینی میبینم. انسان مدرن «جهیده» است به معنی این که «موتانت» است. اما انسان ایرانی هنوز با ساختار ذهنی منجمد شده در قرنهای ۶ تا ۸ هجری میزید و تفکر میکند! کافی است به رفتار روزمره یا سیاسی انسان ایرانی و یا مکتوبات فیلسوف ایرانی نگاه کنیم تا این انجماد فکری را ببینیم. این انسان مفاهیم نوین را نمیدرکد! کلمهی شیر را میشنود که بر مفهوم مدرن شیر آب اطلاق میشود اما آن را شیر گاو میپندارد؛ کلمهی علم را میشنود که بر «چیزی» نوین اطلاق میشود اما آن را با علم فارابی و نظامیهای اشتباه میگیرد؛ کلمهی سکولار را میشنود اما آن را با اباحهگری اشتباه میگیرد. این انسان با فرایند مدرن مفهومسازی بیگانه است! این انسان ناجهیده است!
همین انسان ایرانی اما، پس از سه هزار سال، در سال ۱۳۸۸ با شوکی معنوی روبهرو شد، ساختار ذهنیاش به هم ریخت، در هم شکست، مفاهیماش نامفهوم شدند تا مفاهیمی نو جایگزین شود! و حالا دارد به سمت درک مدرنیت و الزامات جهان کنونی پیش میرود. سال ۱۳۹۵ را من اولین تجلی این جهش ذهنی پس از فروپاشی در تکامل انسان ایرانی میبینم. انسان روشنفکر ایرانی هم تازه میخواهد متولد بشود، شاید! اما همین انسان ایرانی با شناخت سنت پر ارزشش شاید انسان مدرن نوعی دیگر بیافریند مبتنی بر عشق و نه خشونت؛ مبتنی بر صلح و نه جنگ؛ مبتنی بر گفتگو و نه فحاشی و تخریب؛ مبتنی بر همکاری و همیاری و نه انزوا! خوشاید این انسان ایرانی خوشاید! جای تفکر اما هنوز خالی است!
انسان ایرانی پس از سه هزار سال هنوز در توهم علاقه به علم است و در توهم اهمیت به تفکر و خرد! همین انسان ایرانی دارد رابطهاش را با طبیعت و ماوراء طبیعت از نو تعریف میکند. انسان ایرانی مدلی دیگر از مدرنیت ارائه خواهد داد اگر با خرد و تفکر کنار بیاید؛ و اگر بزرگانی انتخاب کند که این انسان ایرانی را، نه مانند سلجوقیان خردگریز و ساسانیان نا آشنا به خرد، اما اقتدارگرا، که مانند دوران طلایی خردگرایی آلبویه اداره کنند! نباشد آنگونه که مانند دوران ساسانیان فیلسوفانی به ایران هجرت کنند اما بیش از دو سال تحمل جو نابخردانه را نکنند، یا مانند سلجوقیان تفکر را کفر بدانند و ابنسیناها را تکفیر بکنند، یا مانند دوران صفویه دوربین نجومی را ببینند و بیاعتنا باشند، یا مانند قاجار آن را «اسباب تفرج آسمان فرنگیان» اعلام کنند و «نخواهند برای هوا خرج بکنند»!
انسان ایرانی تاکنون حاکم میشناخت و مردم. حالا دولت میشناسد و ملت. ملت در چند سال گذشته خود را نشان داد، وجود خود را اعلام کرد؛ و دولت، نه نظام، هم این وجود ملت را خوشامد گفت. این شروع سر برآوردن ملت و انسان ایرانی نوین است. محمد علی فروغی ۹۸ سال پیش، حدود یک قرن پیش، در حال افسردگی از اوضاع ایران و هنگامی که بعد از چنگ جهانی اول برای احقاق حقوق ایران در مذاکرات صلح ورسای به پاریس رفته بود از نبود «ملت» در ایران مینالید! و چه خوب تشخیص داده بود. حالا من شادمانم از این که ملت سر برآورده است. اصلا دیر نیست به موقع است. ما داریم می رویم پس ار سه هزار سال. و پشت سر گذاشتن امپراطوریهایی مانند هخامنشیان، ساسانیان، آلبویه، سلجوقیان، و صفویه، حالا دولت و ملت داشته باشیم۲. این شروع سر برآوردن انسان نوین ایرانی است. اما تا «جهیده» شدن هنوز راه طولانی در پیش داریم؛ هنوز مانده است تا تکامل ذهنی در ما اتفاق بیفتد و جهیده شویم. هنوز ساختار ذهنی ما از انجماد هشتصد ساله در نیامده است. هنوز خرد مدرن را نمیشناسیم. هنوز تکلیف ما با علم و فناوری روشن نیست. هنوز فقط پا جای پای دیگران میگذاریم. اما این انسان ایرانی میتواند و باید به عشق برگردد و هدف علم و خرد نوین را به عشق و صلح بپیوندد. مدلی دیگر از توسعه در جهان نشان بدهد. ما مستعد این راهگشایی هستیم. مدلسازی در جهان امروز جز از طریق گفتمان و درک اتفاق نمیافتد. پس باید از انزوا به درآییم، برای درک انسان مدرن تهاجم کنیم، نه این که این انسان نوین، و نه این که فرهنگ مرگ و قدرت مخرب، بر ما تهاجم کند! انقلاب ما باید انقلاب سر برآوردن عشق و خرد باشد، متناسب با دوران نوین! شبیه به انقلابهای علمی چند سدهی گذشته. بصیرت ما باید در شناخت موقعیت تاریخی خودمان باشد نه در تاکید بر گذشته. انسان ساخته شده که تغییر کند! تغییر در امتداد سنت. نه انقلاب گسسته از سنت! انسانی که میشناسیم کمتر از ده هزار سال تاریخ دارد، انسان مدرن کمتر از ۴۰۰ سال تجربه دارد. این تجربه با ارزش است اما مطلق نیست. انسان ۱۰۰ سال بعد یا هزار سال بعد چگونه خواهد بود؟ ما برای این که در ساختن انسان ۱۰۰ یا هزار سال بعد نقش داشته باشیم باید «باشیم»! بودن مترادف است با قدرت حفظ نوع؛ قدرت برای حفظ نوع انسان ایرانی! پس داشتن قدرت، چه نرم و چه سخت، اولویت است. اولویتی که تعریف آن همان قدر نابدیهی است که تعریف انسان ایرانی! برای این بکوشیم. این وظیفهی نسل ما است تا نسل بعدی برای جهش آماده شود.
* ویراست اولیهی این متن، که در اسفند ۱۳۹۴ به توصیهی آقای دکتر ناصر فکوهی نوشته شده بود، در ویژهنامهی نوروزی سال ۱۳۹۵ انسانشناسی چاپ شد.
۱. یادداشتهای روزانهی محمدعلی فروغی از سفر کنفرانس صلح پاریس، دسامبر ۱۹۱۸-اوت ۱۹۲۰، تهران، گنجینهی پژوهشی ایرج افشار، چاپ دوم ۱۳۹۴، ص ۴۶۵: »حاصل آنکه حرف همان است که همیشه میگفتم: ایران نه دولت دارد و نه ملت. جماعتی هم که قدرت دارند و کار از دستشان ساخته است مصلحت شخص خود را در این ترتیب حالیه میپندارند. باقی هم که خوابند..... ملت ایران باید صدا داشته باشد، افکار داشته باشد، ایران باید ملت داشته باشد.»